با گسترش تقاضای خرید انواع خودروهای شاسیبلند در دنیا، شرکتهای خودروسازی ضمن ایجاد تنوع هر چه بیشتر در مدلهای کراساوور یا SUV خود اقدام به قطع یا کاهش تولید برخی مدلهای سدان، استیشن، کوپه و هاچبک نموده و انرژی و سرمایه بیشتری را برای طراحی و تولید انواع مدلهای شِبهِ شاسیبلند یا شاسیبلند صرف میکنند.
این روزها به جرات میتوان گفت دیگر کمتر خودروسازی را مییابید که در سبد محصولاتش حداقل ۲ یا ۳ مدل کراساوور یا SUV نداشته باشد (البته حساب تولیدکنندگان داخلی یعنی سایپا و ایرانخودرو از دیگران جداست و در دورهای که بر طبق آمار بیش از ۶۰ درصد بازار خودرو در اختیار شاسیبلندها قرار دارد، دردانه های جاده مخصوص همچنان بر طبل تولید سدانهای همکلاس میکوبند). اما تیم های طراحی شرکتها از چندین سال قبل و همزمان با رشد آرام بازار فروش خودروهای بلند قامت، با هدف ایجاد تنوع، نوآوری و جذب هرچه بیشتر مشتریان، کلاس جدیدی را در گروه خودروهای SUV بهوجود آوردند و آن کلاس کراس-کوپه یا اسیووی-کوپه بود.
در یک تعریف ساده شاسیبلندهای کوپه همان مدلهای (با فرم اتاق کلاسیک) هستند که فرم و حرکت بصری خط سقف آنها از حالت شکسته و جعبهای شکل به یک منحنی نرم و روان تبدیل شده است. شاید بتوان گفت این کلاس خودرویی اولین بار در سال ۲۰۰۱ و در قامت خودرویی زشت و بدقیافه به نام پونتیاک اَزتِک نمود یافت؛ خودرویی که به دلیل طراحی خاص و عجیبش در بازار آن روزها شکست خورد، اما توانست مدال افتخار زشتترین طراحی دنیای خودرو را از آن خود نماید!
بیشتر بخوانید: نقد و بررسی طراحی رانا پلاس فیسلیفت
هرچند پس از پونتیاک، برندهای دیگری نظیر سانگیانگ با مدل اکتیون در سال ۲۰۰۶ به این کلاس خاص و نوپا ورود کردند، اما بدون شک این کمپانی آلمانی بیامو بود که برای نخستین بار با معرفی شاسی بلند کوپه X6 در سال ۲۰۰۷ آغازگرِ انقلابیِ سگمنت فوق شناخته شد.
مهمترین تفاوت بیامو با پونتیاک و سانگیانگ علاوه بر پختگی در طراحی به کاریزمای برندش نیز مربوط میشد چرا که از دیدگاه علم بازاریابی و رفتارشناسی مشتریان، زمانیکه یک برند معروف و صاحب نام مبدع و معرف سبکی خاص از طراحی یا نوآوری باشد حتی در صورت کارآمد نبودن آن و به دلیل ذهنیتی که مشتریان نسبت به نام و اعتبار آن برند دارند، موارد منفی و ایرادات کمتر به چشم آمده و عمدتاً نکات مثبت آن برجسته میشود.
بیامو ایکس ۶ هرچند خودرویی متفاوت با طراحی چشمگیر و جذاب بود، اما برخلاف برادر دوقلوی خود یعنی X5 از نظر تناسبات طراحی و کارایی به مراتب ضعیفتر بود. با این حال، در دنیایی که بسیاری مواقع مُدگرایی حرف اول را میزند، X6 با استقبال بسیار خوب مشتریان روبهرو شد و توانست به سرعت آمار فروش بالایی را در سبد محصولات بیامو به خود اختصاص دهد.
پس از موفقیت بیامو و به فاصلهای نه چندان زیاد دیگر شرکتهای خودرویی نظیر مرسدس بنز، آئودی، فولکس و … به باشگاه کراس کوپهها پیوستند و کار به آنجا رسید که طراحی و تولید مدلهای کوپه کراس با عبور از برندهای لوکس در میان شرکتهای متوسط و حتی اقتصادی نیز جا باز کرد و این روزها شاهد معرفی سریالی انواع مدلهای کراس کوپه توسط برندهای اقتصادی اروپایی، آسیایی و بهتازگی چینی ها نیز هستیم. اتفاقی که در بین کارشناسان خودرویی به نام «اپیدمی کوپهسازی» معروف است.
بیشتر بخوانید: بررسی طراحی امویام ۳۱۵ پلاس
نکته جالب آنکه تمامی کراس کوپههای امروزی در واقع بر پایه یک مدل کلاسیک ( منظور از کلاسیک ، فرم اتاق جعبهای معمول و متدوال شاسیبلندها هستند) بنا شدهاند و علیرغم ظاهری متفاوت، اما باطنی کاملاً یکسان با برادران سُنَتگرای خود دارند.
این روزها سبک طراحی و استایل بدنه SUVهای کوپه هرچند به شدت موردپسند مشتریان جوان و بانوان قرار گرفتهاند و در برخی موارد، از زیبایی و جذابیت ظاهری بیشتری نسبت به مدلهای کلاسیک برخوردار هستند، اما از منظر تناسبات کلی پیکره و معماری بدنه در بیشتر موارد خودروهایی با ارزش بصری پایینتر محسوب میشوند و در واقع جذابیتهای فرمی و ظاهری آنها در کوتاه مدت از دیدگاه اکثر کارشناسان بر فاکتورهای عملکردی آنها غالب است.
در آلبوم تصویری این مقاله، مقایسهای تصویری داریم بین دو قلوهای ناهمسان تازه متولد برخی شرکتهای خودروسازی؛ شرکتهایی که محصولاتشان در رده اقتصادی و متوسط قرار میگیرند، نه لوکس و اشرافی. اینکه تا چه زمانی نهضت کوپهسازی شاسیبلندها ادامه خواهد داشت سوالی است که فعلاً نمیتوان پاسخ دقیقی به آن داد چرا که مشتریان امروزی خودروهای شاسیبلند، بیشتر به ظاهر خودروی خود اهمیت میدهند نه عملکرد و کارایی آن.