تصویرسازی از جاشو محمد در آب‌های خلیج فارس

رویای خلیج فارس: مشتریانی که طعم دریا را می‌جویند

شب‌ها، وقتی همه خوابند، محمد از اسکله بوشهر دل می‌کَند. در دل تاریکی، سوار بر قایقی کوچک، به سمت دریا می‌رود؛ همان جایی که از بچگی با آن خو گرفته است. خلیج فارس برای محمد فقط آب نیست، نان است و زندگی.

محمد کاربر ۴۰ ساله دیوار است که به‌عنوان جاشو سال‌هاست با دریا زندگی می‌کند. دریا برای او فقط یک پهنه آبی نیست. خانه‌ای قدیمی است با موج‌هایی که زبانشان را بهتر از هرکس دیگری می‌فهمد.

دوستان و فامیل همه به‌نوعی اهل دریا بوده‌اند. اولین‌بار که سوار قایق شد، حتی مدرسه هم نمی‌رفت. اولین صیدش را هم در دوازده‌سالگی تجربه کرد.

«ماهیگیری اعتیادآور است. اگر یک روز نری، دلت می‌گیره. آدم نمی‌تونه از دریا دِل بکنه.»

محمد چند وقتی‌ست که مکان زندگیش را عوض کرده و از شهر خود دور شده است. اینجا دیگر دوستان و آشناهای قدیمی را ندارد برای همین آگهی‌هایی در دیوار منتشر می‌کند و دنبال همکاری با ناخداها و ملوان‌هایی است که به او نزدیک‌تر باشند.

«دیوار خوبه، دیگه وقتی آدم جایی رو نداره آشنایی نداره کمک می‌کنه چهار نفر رو پیدا کنیم. دیوار یه فضایی ایجاد کرده که همه بتونن دنبال چیزی که می‌خوان باشن.»

در همین مدت چند ناخدا از اسکله‌های مختلف با او تماس گرفتند و الان منتظر است تا دریابست به پایان برسد و با همکاران جدیدش به دریا برود.

محمد بیشتر به صید ماهی با قلاب علاقه دارد. گرچه روش‌های دیگر مثل تور و گرگور را هم بلد است. او از سختی‌های کار می‌گوید. از این که گاهی دو شب در دریا می‌‎مانی و دست خالی بازمی‌گردی و گاهی یک ساعته یخچال را پر از ماهی می‌کنی.

«بعضی اوقات یه تور می‌ندازی، یه گله ماهی بهش می‌خوره اینقدر سنگین می‌شه فقط چند ساعت طول می‌کشه تا تور رو بکشی بالا. شده که حتی کف قایق هم پر ماهی شده. البته قدیم، الان اصلا ماهی خیلی کمه.»

این روزها اما صید مثل گذشته نیست. محمد می‌گوید صید ترال باعث شده بچه‌ماهی‌ها و زیستگاه‌های طبیعی خلیج فارس از بین بروند. همان قایق‌هایی که با تورهای عظیم، کف دریا را جارو می‌کنند. صیادهای محلی مثل محمد، که با تور و قلاب کار می‌کنند، خیلی وقت‌ها سهمی از دریا نمی‌برند:

«یه شناوری که صید ترال می‌کنه به اندازه شاید هزار تا صیاد صید می‌کن. هزارتا صیاد که هر کدوم دو سه تا جاشو کنارش نون می‌خورن. میاد کف دریا رو جارو می‌کنه و حتی زیستگاه هم نابود می‌کنه. با این وضع، فقط عشق به دریاست که ما رو تو این کار نگه داشته.»

محمد خاطراتی شیرین از آب‌های شور خلیج فارس دارد:

«قشنگ‌ترین لحظه اینه که قلاب رو می‌ندازی و نمی‌دونی اون پایین چی منتظرته. هر بار یه چیز جدید. بعضی وقتا ماهی‌هایی می‌گیری که اسمشون رو هم نمی‌دونی، قشنگترین حس همینه که ببینی چی توی دریاست.»

محمد از این می‌گوید که با وجود همه مشکلات و کاهش صیدها، ماهی‌ها همچنان راه خود را از بازار بوشهر به دیگر نقاط کشور پیدا می‌کنند. حالا صیادان و ماهی فروشان می‌توانند با یک آگهی تا دورترین نقاط ایران، ماهی‌هایشان را ارسال کنند. مشتریانی در تهران، اصفهان، شیراز و حتی مشهد و تبریز خواهان این ماهی‌ها هستند. 

«دریا پر از خیر و برکته و کشور ما این همه نوار ساحلی داره، اما سختی هم داره. اگه کسی واقعاً دلش با دریا باشه، نمی‌تونه ترکش کنه.»

جاشوی قصه ما در سخت‌ترین شرایط، کار می‌کنند تا سفره‌اش پهن بماند و سفره‌‌های دیگری در گوشه و کنار کشور رنگین باشد. 

اخبار مرتبط

باغی از جنس آب و آفتاب؛ قصه آقای ساعد، باغدار آلبالوکار

عطر چای در زمین پدری؛ قصه آقای صحتی، چای‌کار املشی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *