داستان زندگی آقای سرمست از کوههای سبز کردستان آغاز شده و حالا در باغی در حوالی کرج با اجاره دادن باغ ویلای شخصیاش، امورات زندگی را میگذراند. کاربر ۶۱ ساله دیوار که شور زندگی در او کهنه و پیر نمیشود، یکی از کاربران فعال دستهٔ اجاره کوتاهمدت املاک در دیوار است و قصههای زیادی از عشق و شادی مردم دارد. با لهجه کردی میگوید که باغ را خریده تا رویاهای گمشدهاش را اینجا پیدا کند:
«از چند سال پیش باغی را خریدم و با استفاده از بخش آگهیهای سایت دیوار، کار و کاسبی راه انداختم که با آن نان خانوادهام را تأمین کنم. مشتریان زیادی از گوشه و کنار ایران داشتم که بیشترشان را از توی دیوار پیدا کردم.»
مهمانهای مختلفی ساکن باغ میشوند. مردم با هیاهو و شوق عشق میآیند و باغ، خانهای میشود برای رویاهایشان. از افرادی که میخواهند چند روزی دور از هیاهوی شهر باشند تا عروس دامادهایی که برای جشن کوچک ازدواج خود به دنبال جای مناسبی هستند. زندگی آقای سرمست با روی خوش و اخلاق خوب، به همین سادگی، در شادی دیگران رونق میگیرد و میگوید:
«مردم برای تفریح هم باغ اجاره میکنند ولی وقتی توی باغ جشن و شادمانی و عروسی به پا میشود من هم خوشحالترم.»
خودش از این کار راضی بوده و حالا اعضای خانوادهاش را هم به سمت این کار هدایت کرده تا شغلی خانوادگی راه بیندازند. شش فرزند دارد، چهار دختر و دو پسر. هر کدامشان بازتابی از تلاشهای او. حالا تقریبا بیشترشان درگیر این کار شدند و باغهای دیگری را اجاره کردند.
«باغی که اجاره میدهم را با زحمت زیاد خودم خریدهام، اما وقتی دیدیم روزهای آخر هفته و مناسبتهای خاص سرمان شلوغتر است، بچهها باغهای دیگری را اجاره کردهاند و حالا خانوادگی در این کار هستیم و به لطف خدا اموراتمان میگذرد. باغ ویلای بچهها را هم خودم توی دیوار آگهی میکنم و اجاره میدهم»
آرزوی او و اعضای خانوادهاش ساده و از ته دل است؛ اینکه مردم هر روز جشن داشته باشند و زوجهای جوان آنقدر زیاد باشد که برای ماههای متمادی باغ ویلاها را از قبل رزرو کنند.
روزهایی پر از امید و آرزو. مردی که با عشق، از کوههای دوردست تا قلب جشنهای مردم راه یافته است و اینجا، در این باغ، لحظهها را برای همیشه جاودانه میکند. خانهاش، جایی است که عشق و شادی با هم گره میخورند و قصه زندگی ادامه دارد. با دلی پر از امید و دستی که همچنان به زندگی گره خورده است.