تصویرسازی از کارگاه خیاطی خانم صادقی

 رنگ‌ها و نقش‌های جاودانی: داستان زندگی در مِینا، لچک و شلوار قِری

در بازار شهرکرد، جایی که کوچه‌های شلوغ و مغازه‌های قدیمی دل به هم داده‌اند، خانم صادقی پشت چرخ خیاطی نشسته است.

چرخ می‌چرخد و پارچه‌ها را به هم می‌دوزد. لباس‌هایی که رنگ و بویی از سرگذشت این منطقه دارد: مِینا، لچک، شلوار قِری، چارقد،بنایی، دستمال رقص هرکدام داستانی بر تن دارند.

خانم صادقی بیش از ده سال است که در کارگاه کوچکش به تولید لباس‌های محلی استان چهارمحال بختیاری مشغول است، کارش تنها دوختن پارچه نیست؛ کارش زنده نگه داشتن هنر دست‌هایی است که روزگاری با الماس و طلا بر روی پارچه‌ها نقش می‌زدند. حالا هر کس با هر بودجه و درآمدی می‌تواند، بسته به مرغوبیت پارچه و میزان کارهای انجام‌شده بر روی آن، لباس محلی بخرد.

 «لچک را با دست درست می‌کنیم. همه‌اش کار دست است. طلا و الماس می‌گذاریم. برای خودش هنری است. ساعت‌ها باید بنشینی و با دست انجام بدهی»

در صدایش گلایه و شکوه نیست. با شوق تمام این‌ها را تعریف می‌کند. چند وقتی است کارش را در دیوار آغاز کرده، حالا حتی از شهرهای اطراف هم مشتری دارد. البته شرایط ارسال برایش وجود ندارد و امیدوار است طوری باشد که بتواند برای آنها هم لباس بدوزد. می‌گوید باید بیایند اندازه بگیرند که لباس اندازه‌شان شود، اینطوری خیالم راحت‌تر است و به دل خودم هم بیشتر می‌نشیند.

 از شرایط کاری‌اش هم می‌گوید این که علاوه بر فروش، بخش مهمی از بازارش اجاره لباس محلی برای مراسم عقد و عروسی‌هاست که حالا با کمک دیوار رونق بیشتری پیدا کرده:

«نزدیک عیدها و جشن‌ها که می‌شود آگهی اجاره لباس محلی می‌گذاریم. دیوار کمک کرد مشتری‌هایی پیدا کنم که شاید هیچ وقت نمی‌دانستند همچین لباسی می‌دوزم»

خانم صادقی از شغلی که انتخاب کرده راضی است، آن را با تمام وجود دوست دارد و حتی خاطرات شیرینی از آن دارد. 

«هر کس اینجا می‌آید، دنبال خوشحالی است. یا عروس می‌شود، یا فامیل عروس و داماد است و به جشن عروسی می‌رود. این لباس‌ها را برای شادی می‌برند. برای جشنواره‌ها و برنامه‌های صداوسیما هم لباس کرایه داده‌ام.»

از خانم خبرنگاری تعریف می‌کند که لباس محلی گرفته بود و برای آزمون خبرنگاری با لباس محلی جلوی دوربین رفت بود. اینکه در آزمون قبول شده بود و همه با آن ظاهر دوستش داشتند. با این حال، مثل هر کار دیگری، چالش‌هایی هم داشته. صدایش کمی تغییر می‌کند، گویی یاد خاطره تلخی افتاده. می‌گوید یک بار هم خانمی با مدرک جعلی چند دست لباس گرفت. رفت و دیگر برنگشت. تجربه‌ای که باعث شد خانم صادقی سیاست‌های اجاره خود را سخت‌گیرانه‌تر کند و بیشتر حواسش را جمع کند. کارگاه او حالا با کمک چند چرخکار دیگر به فعالیتش ادامه می‌دهد و لباس‌های زیبای دیگری هم برای مدارس، ادارات و جشن‌ها تولید می‌کند.

خانم صادقی نمونه‌ای از کسانی است که با عشق و پشتکار، هم فرهنگ شهر و دیارشان را حفظ می‌کنند و هم شادی را به دل دیگران می‌برند و حالا دیوار پلی شده برای دیده شدن هنرشان.

اخبار مرتبط

برساق‌، شیرینی کردی در سفره‌های ایرانی

قدیمی‌ترین آگهی فعال روی دیوار: پیدا کردن آب برای زندگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *