پرده اول
هنوز هم گوشهگیری و ناراحتی آن قوم و خویشمان را خوب یادم هست که از جانب او، برآمده از یک تصمیم مشترک غلط و عجیب میان پدر و مادر بزرگش بود. این خویشاوند عزیز ما که حالا باید ۵۰ را هم رد کرده باشد، آن روزها نوجوان بود و به شدت از نامی که بزرگترهایش برای او انتخاب کرده بودند دلخور و عصبانی بود و هر بار که کسی به اسم صدایش میکرد، انگار تیری به قلبش مینشست.
اول اسمش «غضنفر» بود! و با اینکه خودش این نام را زشتترین نام دنیا میدانست، اما از کَرَم خداوند، صورت زیبایی داشت و شاید همین تضاد شدید خوبرویی و خوشتیپی با آن نام کذایی هم باعث گوشهگیری بیشتر این فامیل گرامی شده بود. سالها بعد، فهمیدم که به هر ترتیبی بوده نامش را عوض کرده و شناسنامه تازهای با اسمی که دوست داشته گرفته است. این همه رودهدرازی برای این بود که یادآوری کنم نامگذاری برای آدمها چقدر مهم است و میتواند حتی سرنوشت هر کسی را هم رقم بزند.
از قضای روزگار ماجرای نامگذاری، یک پدیده همهگیر است و شامل هر جنبنده یا حتی موجود بیجانی که در این کره خاکی و حتی همه کائنات وجود دارند، میشود. کلا هر چیزی که به وجود میآید باید نامی داشته باشد، به قول قدیمیها «یه اسمی روش بذار که صداش کنیم!». حالا حکایت ماست با محصولات صنعتیمان که اتفاقا دنبال نامهای ترجیحا ایرانی و معنیدار برای آنها هستیم که در پروسه «برندینگ» هم کمک حال ما باشد.
پرده دوم
اوایل دهه ۷۰ خودمان وقتی صحبت از ساخت کیا پراید توسط سایپا به میان آمد، پیکان پس از ۲۵ سال ساخته شدن هنوز نقطه اوج صنعت خودروسازی ما بود و کسی از این خودرو به نام اصلیاش، یعنی تالبوت، یاد نمیکرد. مدیران سایپا البته خوابهایی برای نام جدید و ایرانیِ کیا پراید دیده بودند. فراخوان بزرگی برای انتخاب دو مدل سدان و هاچبک این ماشین تدارک دیده شد و نهایتا پس از ماهها، دو نام نسیم و صبا برای پراید انتخاب شد، اما با وجود حک شدن این دو نام بر در صندوق عقب، مردم تا همین امروز از «پراید» استفاده کرده و اگر کسی هم برای معدود دفعاتی از این دو نام استفاده کرد، احتمالا باید توضیح میداد که منظورش مدل ۴ در یا ۵ در پراید است!
این بازی البته در اواخر دهه ۷۰ در ایران خودرو تکرار شد و برای اولین خودرو ملی ایران، عنوان «سمند» برگزیده شد و چون ذهنیت قبلی نسبت به آن وجود نداشت، در زبان مردم جا افتاد. بعدا هم این پروژه با خواهر و برادران (انتخاب جنسیتش با شما) سمند ادامه یافت و نامهایی مثل سورن و دنا به بازار خودروی ایران راه پیدا کردند. بماند که نامگذاری سورن در ایران خودرو با چه ماجراهایی همراه بود که شاید یک روز گوشهای از آن را برای شما شرح دادم. نامگذاری با اسامی ایرانی البته از سوی برخی شرکتهای دیگر نیز اتفاق افتاد؛ چنانکه حدود ۴ سال قبل برای مدلهای متنوع هاوال که قرار بود وارد بازار شود نامهایی مثل ملانی، دِنیرا و خوارزم در نظر گرفته شد که واکنش مثبتی را از سوی افکار عمومی دریافت کرد.
بیشتر بخوانید: درباره پدیدهای عجیب با نام ال ۹۰ ایرانی!
پرده سوم
زمستان سال ۹۸ وقتی نمونه پروتوتایپ از محصول جدید ایران خودرو در یک پارکینگ غیرعادی حوالی میدان پاستور، در برابر هیات دولت و رئیس جمهور به نمایش درآمد، برای نخستین بار، تصاویری از پروژه «K-132» منتشر شد که چند فریم آن با حضور حسن روحانی در حالت دست به فرمان این اتومبیل جدید ثبت شده بود. البته اهل فن میدانستند که این خودرو در واقع نسخه ایرانی پژو ۳۰۱ است که قرار بود در خط تولید قرار بگیرد و اما به دلایل مختلفی از جمله تحریم و شراکت پژو با کرایسلر، سرنوشت متفاوتی پیدا کرد.
عجله ایران خودرو برای رونمایی از این محصول جدید البته با سال جهش تولید گره خورد و این مخلوق صنعتی حتی در برابر خبرنگاران نیز قرار گرفته بود، در حالی که هنوز پروژه نامگذاری آن از طریق کمپانی در حال طی شدن بود و پلههای برنامه استاندارد برندینگ تا میانه آن طی شده بود. خلاصه، پس از گذشت چند ماه و بحثهای مفصلی که در مورد داخلیسازی آن شدت گرفته بود، اخیرا اعلام شد که نام «تارا» برای شمایل ایرانی پژو ۳۰۱ تصویب شده است!
نام تارا به معنی ستاره البته از نظر آهنگ و آوا قابل قبول و حتی جذاب به نظر میرسد، اما آیا این مقدار از رضایتمندی برای یک خودرو که چکیده صنایع کشور است، کافی خواهد بود؟
پرده چهارم
چند سال قبل که ایران خودرو برای حضور در بازارهای خارجی خیز برداشته بود و چند هزار دستگاه از خودروی ملی ایران در کشورهایی مثل روسیه (بیشتر جمهوری آذربایجان)، سنگال، ترکیه و حتی ونزوئلا عرضه شد یکی از مسائل پیشروی معاونت صادرات این بود که سمند در کشورهای مقصد با چه عنوانی بهتر میتواند مشتری پیدا کند. مثلا در ترکیه، سمند را «ساماند» یا «سامانت» میخواندند که آخرین حرف کاملا جویده و خفیف ادا میشد و آن را «سامان» میگفتند که در زبان ترکی به معنی «کاه» است!
یا مثلا در سنگال، رئیس جمهور این کشور بود که خط تولید سمند را افتتاح کرد و به همین خاطر به خود اجازه داد که خودروی ایرانی را در کشورش «ماندوری» نامگذاری کند. البته صنعتگران ایرانی مستقر در سنگال از معنی آن بیاطلاع بودند و احتمالا پیش خودشان گفتند که نامی که رئیس جمهور انتخاب کند حتما خوب است و متبرک. چند ماه بعد که رئیس جمهور وقت از صدارت دولت کنار رفت، معلوم شد که او نام مادرش را برای سمند انتخاب کرده است! اینها گوشههایی از اهمیت و سختی انتخاب نام برای یک برند صنعتی است که تجربههای متفاوتی را برای صنعت ایران به دست آورد.
بیشتر بخوانید: وقتی ما به اروپا خودرو صادر میکنیم!
پرده پنجم
هر چند در مقام یک مشتری بالقوه از نام تارا احساس بدی ندارم، اما گاهی باید از فاصله دورتری مسائل را بررسی کرد. اگر از زاویه برندینگ به این موضوع نگاه کنیم، ماجرا متفاوت میشود. نام تارا برای یک خودروی ایرانی و ساخت ایران خودرو با حدود ۶۰ سال سابقه، تقریبا هیچ تصویری را به ذهن متبادر نمیکند. نه از ترکیب ظاهری چیزی به نمایش میگذارد و نه شمّهای از تواناییهای حرکتی یا سگمنت این خودرو را آشکار میکند.
برای کارخانهای که تجربه حضور در بازارهای جهانی حتی به شکل ابتدایی و نه چندان سودآور داشته، قابل قبول نیست که در نامگذاری تک محصول خود، تا این حد دمدستی و سانتیمانتال عمل کند. به هر حال، نامها امروز تا حد زیادی پیامآور مفاهیم و عملکردها هستند. شاید بد نباشد این سوال را بپرسیم که چرا ایران خودرو از نام «پیکان» برای این محصول جدید خود استفاده نکرده است؟ به هر حال پیکان تاثیر طولانیمدتی بر ذهن ایرانیها داشته و سالهاست که هموطنان ما با شنیدن آن به سرعت به یاد یک خودرو خاطرهانگیز و مهم در زندگی خود میافتند.
آیا نمیشود محصولات این چنینی ایران خودرو را که به هر حال، بخش زیادی از قطعات آن را صنعتگران خودی میسازند و اجازه نامگذاری هم برای آنها وجود دارد، ذیل نام پیکان و با پسوندی که اطلاعات بیشتری از خودرو مورد نظر را آشکار میکند، نامگذاری کرد؟ پیکان برای دههها تبلور ایده و تلاش صنعتگر ایرانی بوده و از نظر تجاری ارزش قابل توجهی دارد و سرمایه اجتماعی زیادی را به سوی ایران خودرو هدایت میکند. گرچه نام «تارا» برای یک خودرو جدید تا حد زیادی بدون برانگیزندگی و حتی خنثی به نظر میآید، اما پیکان بیشک در همان ابتدای بازی سه – هیچ از تارا و نامهایی از این دست جلو است! یک مثل فوتبالی میگوید به ترکیب تیم برنده نباید دست زد، غیر از این است؟
راستی یک نامگذاری دیگر برای محصول شاسی بلند با همین پلتفرم هم در راه است. بالاغیرتا این یکی فرصت را به گل تبدیل کنید!
2 پاسخ
یک نکته مهم در تفکرات مدیران دولتی:
قبل از من اخ اخ و تف تف بوده، من گلم که به سبزه آراسته ام…..
پیکان نامی است که در کشورهای عربی و منطقه شناخته شده بود، بالاغیرتاً نگذارید این محصول که «در زمان خودش» محصول خوشنامی بود، آبرویش به وسیله این محصولات شترگاوپلنگ برود. محصولی که همیشه حاصل رندر «ته انباری و دم دستی» خودروساز بوده و به عنوان «پیشرفت فنی» و «خودکفائی» (البته به این معنی که خود ما کف کردیم از این همه هنر!) گوش فلک را کور و چشمش را کر کرده و الزاماً محصولات به روز و نصف قیمت اروپائی و امریکائی بهتر از محصولات ایشان نیستند (به نقل از معاونت محترم خودروساز).
پی نوشت: گوش فلک را کر کردن و چشمش را کور کردن از هر کسی بر می آید، گوش فلک را کور و چشمش را کر کردن از هنرهای اختصاصی مدیران دولتی است که باعث خودکفائی شده.
بالاخره پیکان زیر مجموعه یه ماشین و کمپانی شناخته شده هیلمن بود