شب عید امسال حسابی دلم برای بیست سی سال قبل تنگ شده؛ البته که بنده و احتمالاً ۹۹ درصد آحاد مملکت ما هم آدمهای نوستالژیکی باشند و مدام نسبت به قدیم احساس دریغ و حسرت میکنند و بخشی از این دلتنگی بنده هم از همین جا نشأت میگیرد.
بدون شک یک بخش دیگرش هم مربوط به این ویروس کوفتی کرونا است که حالا دارد دومین عید ما را هم دستیدستی خراب میکند. اینکه فکر کنیم پشت در خانهمان همیشه یک فوج از ارتش کووید ۱۹ منتظر ایستاده تا از یک سوراخ یا راه تنفسی ما وارد ریه شود و کارمان را بسازد، واقعاً هولناک است.
اما شاید مهمترین بخش دلتنگی اینجانب برمیگردد به بازار کساد شب عید امسال، آن هم سالی که قرار است ۱۴۰۰ باشد و فقط یک بار ما شانس داریم در چنین عدد رُندی مراسم نوروز برگزار کنیم و ماشینمان را سوار شویم و خاک همه جادههای ایران را به توبره بکشیم! مشاهدات و بررسیهای بنده نشان میدهد که بازار اتومبیل در شب عید امسال، خیلی کسادتر از همه سالهایی است که به یاد دارم.
آنهایی که مثل بنده یک دو جین بیشتر از تین ایجرهای امروز (همان نوجوانان خودمان!) پیراهن پاره کردند، حتماً یادشان هست که از دهه ۵۰ تا همین سال ۹۷، یعنی دو سال پیش، چقدر بازار ماشین در شب عید داغ میشد و هر کسی که فکرش را بکنید دنبال این بود که شب عیدی یا ماشین صفر بخرد یا اینکه حداقل چند مدل (یعنی چند سال)، اتومبیلش را جوانتر کند. بعضی هم حتی مدل ماشینشان را ارتقا میدادند و مثلا ژیان میدادند و بامو ۲۰۰۲ میخریدند!
بیشتر بخوانید: اندر حکایت انتشار اولین عکسهای سایپا اطلس
خود بنده در دوران نوجوانی شاهد بودم که برخی از نزدیکان ما شده فرش زیر پایشان را بفروشند یا وام بگیرند یا تهِ تهش قرض و قوله کنند، این مراحل را طی میکردند و بالاخره یا صاحب ماشین نو میشدند یا ماشینشان را بهروز میکردند. روی همین حساب، از نیمههای بهمن هر سال، بازار خودرو حسابی سکه میشد و خیلیها دنبال ماشین به شهرستان می رفتند و عده زیادی هم از شهرستانها به تهران میآمدند و در بازارهای ماشین مثل پارکینگ بیهقی دنبال جنس مورد نظرشان میگشتند.
فروشنده و خریدار هم به وفور یافت میشد و خلاصه بساط چای فروشها و ساندویچ فروشها هم حسابی داغ بود. بازار آن روزها حتی برای تماشا هم جذابیت داشت و عده زیادی هم میرفتند و مظنه ماشینی که داشتند را به دست میآوردند. البته بعضی از افراد، دور از جان شما، شارلاتان هم در بازار شب عید، ماشین مسئلهدار و پُرایرادشان را به لطایفالحیل و چربزبانی به خریداران صاف و ساده میانداختند و برای چند هفتهای خودشان را گم و گور میکردند!
جالب است که در بیشتر اوقات، ماشین در فروردین سال بعد مقداری گران میشد و حتی با وجود چند هزار کیلومتر پیمایش ارزشاش بالا میرفت و به قول معروف، برای صاحبش نان می کرد! حتی برخی از آدمهای کاربلد هم به عنوان شغل وارد دلالی ماشین شدند و به قول بازاریها به صورت سرپایی کار میکردند و از این دست ماشین میخریدند و با مقداری سود به دست بعدی میفروختند. این دوستان گرامی یواش یواش از محیطهایی مثل پارکینگ بیهقی و عبدلآباد هم بیرون آمدند و قبل از ورودیها میایستادند و از همان مسیر خیابان، ماشینهای مورد نظرشان را به تور میانداختند.
این دلالان گرامی حتی برای کاهش مصرف انرژی و داد زدن، انگشت شستشان را به انگشت اشاره میمالیدند که یعنی «ماشینتان فروشی است؟». اصلاً مورد داشتیم که یکی از آشنایان ما از این موضوع اطلاع نداشت و فکر میکرد بساط عروسی کنار جاده برپاست و نزدیکان عروس یا داماد دارند کنار جاده بشکن میزنند! اگر مانع نشده بودیم میخواست برود و هنرهایش را در این زمینه نشان دهد!
بیشتر بخوانید: یادی از خودروهای ۸ سیلندر فراموشنشدنی!
خب، حالا خودتان را بگذارید جای بندهٔ کمترین، واقعاً برای کسی که این همه ماجرا و قصه را در سالهای دور و نزدیک برای فقط یک موضوع که خرید و فروش ماشین باشد، دیده و از آن لذت برده، آیا حق ندارد از بازار کساد و بیحال اسفند ۱۳۹۹ گلایه کند؟! راستش را بخواهید بازار مجازی یعنی صفحات مجازی خرید و فروش خودرو را هم جستجو کردم و آنجا هم چندان رونقی ندیدم. دلیلش هم واضح است ماشین آنقدر گران شده که واقعاً با فروختن فرش زیر پایمان هم نمیتوانیم حرکتی انجام دهیم که موجب خرسندی بعد از عیدمان شود.
چه باور کنید چه نکنید، مورد داشتیم که طرف بامو سری ۷ را با ۶۰ درصد تخفیف هم آگهی کرده، اما کسی به گوشی او زنگ نزده یا سراغش نیامده، چون طرف خریدار حساب کرده و دیده که نمیتواند پول بنزین سوپر و سرویس ۲۰ هزار کیلومتر را جور کند! آخر چه طوری هفت هشت میلیارد پول جور کنیم و یک سری ۷ بخریم که به خاطر بسته بودن جادهها در نوروز، مجبور باشیم هر روز برویم در پارکینگ و با حسرت نگاهش کنیم؟ مسئولان چرا به فکر نیستند؟!
مخلص کلام اینکه اسفند ۱۳۹۹ احتمالاً شباهت زیادی به اسفند ۱۲۹۹ خواهد داشت چون ۱۰۰ سال پیش هم بازار ماشین در ایران خیلی کساد بود و اصلاً ماشینی نبود که کسی بخواهد دنبال خریدنش برود! فوق فوقش احمد شاه اتول ابوی گرام یعنی ممدعلی شاه را برداشته بود که با شوفر گرامی بروند دوری در جادههای خاکی شهر بزنند و آخرش هم بروند شاه عبدوالعظیم زیارت! که آن هم الان برای ما میسر نیست.
عجالتاً نورزوتان پیروز!